لغت نامه دهخدا
دهان گیره. [ دَ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) لقمه یا لقمه های مختصری که صبح یا عصر یا بین این دو خورند و آن غیراز غذاهای عادی هر روزه باشد. لهنه. لقمةالصباح. چاشنی بامداد. دهن گیره. زیرقلیانی. ( یادداشت مؤلف ).
دهان گیره. [ دَ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) لقمه یا لقمه های مختصری که صبح یا عصر یا بین این دو خورند و آن غیراز غذاهای عادی هر روزه باشد. لهنه. لقمةالصباح. چاشنی بامداد. دهن گیره. زیرقلیانی. ( یادداشت مؤلف ).
لقمه یا لقمه های مختصری که صبح یا عصر یا بین این دو خورند.
💡 گل بشکر باد بگشاید دهان در بامداد سعی باد از بهر گل بنگر چه مشکور آمدست
💡 چاشنی هر دهن را یافتی صائب برو بوسه چندی به رغبت بر دهان یار زن
💡 عاشق ز غم تو کی دهان باز کند هر شکوه که هست اشک غماز کند
💡 در گلستان لطافت نشکفتست گلی ز تو ای سرو قد غنچه دهان رعناتر
💡 چون نای اگر گرفته دهان داردم جهان این دم ز راه چشم همانا برآورم