لغت نامه دهخدا
دوسترین. [ ت َ ] ( ص عالی ) مخفف دوست ترین. دوست تر از همه:
آنکه ورا دوسترین بود گفت
در بن چاهیش بباید نهفت.نظامی.
دوسترین. [ ت َ ] ( ص عالی ) مخفف دوست ترین. دوست تر از همه:
آنکه ورا دوسترین بود گفت
در بن چاهیش بباید نهفت.نظامی.
💡 چرا میگریی؟ گفتم: یا محمد بدان بیچاره میگریم که فردا در قیامت از مشاهده کریم تو باز ماند، و روی نیکوی تو نبیند. آن گه گفت: یا عائشه! دانی که در قیامت از دیدار من که بازماند؟ آن کس که امروز نام من شنود، و بر من درود ندهد، و به موسی کلیم وحی آمد که: یا موسی! بنی اسرائیل را بگوی که دوسترین خلق من بمن، و نزدیکترین ایشان بمن آنست که محمد را دوست دارد، و وی را راستگوی دارد، اگر او را بیند یا نبیند.
💡 ابن عبّاس رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما گوید خدای تعالی وحی کرد بموسی عَلَیْهِ السَّلامُ گفت من ترا ده هزار سمع آفریدم تا سخن من بشنودی و ده هزار زبان آفریدم تا مرا جواب دادی و دوسترین چیزی بر من و نزدیکترین چیزی بمن آنست که صلوات دهی بر محمّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.
💡 ای دوسترین برادر من نی، جان با جان برابر من