درز کور

فرهنگستان زبان و ادب

{frozen joint} [حمل ونقل ریلی] درزی پیچی که براثر خوردگی یا سفتی بیش ازحدِ پیچ ها دیگر جوابگوی انبساط و انقباض ریل ها نیست

ویکی واژه

درزی پیچی که براثر خوردگی یا سفتی بیش‌ازحدِ پیچ‌ها دیگر جوابگوی انبساط و انقباض ریل‌ها نیست.

جمله سازی با درز کور

من چنان فهمیده ام از طرز آن که نخواهد رفت مو بر درز آن
پاره پاره کرده درزی جامه را کس زند آن درزی علامه را
چرا ندوخت قبای تو، درزی نوروز چرا بگوش تو، از ژاله گوشواری نیست
می‌درد می‌دوزد این درزی عام جامهٔ صدسالگان طفل خام
رشته بر پا دلبر درزی شبی آمد مرا جامه من بر قد و بالای او آمد رسا
فراق یار چو آید ز پیش یار سزد که درز اشک نمایم نثار پای فراق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مابه التفاوت
مابه التفاوت
چیپ
چیپ
تشحیذ
تشحیذ
ار
ار