خوشوقت کردن

لغت نامه دهخدا

خوشوقت کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ وَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شاد کردن. خوشوقت ساختن. ( یادداشت مؤلف ). || راضی کردن. خوش وقت ساختن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

شاد کردن خوشوقت ساختن

جمله سازی با خوشوقت کردن

💡 ابوهريره و ابوالدرداء بعنوان خطبه پيشگاه معاويه مراجعت نمودند. معاويه اظهار داشت:طوريكه گفتم من از اين وصلت بينهايت خوشوقت و فرحناكم، و چون لازم است با خوددختر نيز مذاكره شده و نظر و موافقت او را همتحصيل بنمائيم: ميبايد شما اينقسمت را نيز شخصا انجام بدهيد.

💡 پس از رخدادهای پس از انتخابات ۱۳۸۸ ایران، خوشوقت در گفتگو با خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، رهبران معترضان به انتخابات را «کافر و مرتد» خواند:

💡 دوشم به یک دو نغمه چه خوشوقت ساخت چنگ ای مطرب آن دو نغمه خوش، بازم آرزوست

💡 گلستانست و بلبل مست و ساقی جام می بر دست حریف باده نوشانیم و خوشوقت از نوای خود

💡 خوشوقت پس از انتشار این خبر، اظهارنظر کرد که او این مطلب را در مصاحبه‌ای رسمی بیان نکرده و منظور وی از «کفر و ارتداد آن‌ها، ناسپاسی و برگشتن از نعمت انقلاب و نظام اسلامی بوده».

💡 فریب وعده او گرچه صائب بارها خوردم همان خوشوقت از پیمان آن پیمان‌گسل گردم

خویشان یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
لسان الغیب یعنی چه؟
لسان الغیب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز