خوره ٔ اردشیر

لغت نامه دهخدا

خوره اردشیر. [ خوَ / خ ُ رَ / رِ ی ِ اَ دَ ] ( اِخ ) یکی از بخش های فارس قدیم. رجوع به خره اردشیر شود:
همی رفت روشن دل و یادگیر
سرافراز تا خوره اردشیر.فردوسی.

فرهنگ فارسی

شهری بود درفارس که گویند اردشیر ساسانی آنرابنا کرده.
یکی از بخش های فارس قدیم

جمله سازی با خوره ٔ اردشیر

باز گودرز آنکه جفت ناز دارد دل ترا اردشیر آن کو عدیل کام دارد جان ترا
همی تاختند از پس اردشیر به پیش اندرون اردوان و وزیر
آستان بوسان او کز بیژن و گرگین مهند آستین بر اردشیر و اردوان افشانده‌اند
چنین داد پاسخ بدو اردشیر که دشتی فراخست و هم گور و تیر
وزان پس بیامد بر اردشیر چنین گفت کای شاه دانش‌پذیر