نهیه
فرهنگ عمید
۲. پایان چیزی.
۳. عقل، خرد.
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
عقل، خرد.
نهی.
جمله سازی با نهیه
در یکی گفته که امر و نهیهاست بهر کردن نیست شرح عجز ماست
شیخ الاسلام گفت، که سید بوالمعالی زید عمری گفت: کی عبدالواحد سیاری بمرو سرای خود بر صوفیان وقف کرد، سبب آن بود کی دعوتی کرد صوفیانرا رقص میکردند یکی در رقص در هوا برشد و ناپدید شد و هرگز پدید نامد مات عبدالواحد سنة خمس و سبعین و ثلثمائه. عبدالواحد سیاری گوید: که خال مرا گفتند بوالعباس سیاری: گه به چه چیز، مرید نفس خود را ریاضت دهد و چون کند؟ گفت: ورامرها صبر کند و بگذارد و از نهیها بپرهیزد، و صحبت با نیکان کند و خدمت رفیقان کند، و با درویشان نشیند، والمرء حیث وضع نفسه. ثم تمثل و انشاء یقول: