خانم بازی کردن

لغت نامه دهخدا

خانم بازی کردن. [ ن ُ ک َ دَ] ( مص مرکب ) زنا کردن. جنده بازی کردن. فحشا کردن.

فرهنگ فارسی

زنا کردن جنده بازی کردن

جمله سازی با خانم بازی کردن

💡 شاها، مخالفان تو بیچاره گشته اند از خانمان خویشتن آواره گشته اند

💡 نتیجه ای به جز از خانمان خرابی نیست خرابی دل امیدوار عالم را

💡 به گفته خانم اندروز بعد از ظهرها بین ساعت ۱ تا ۳ که انرژی بدن پس از صرف نهار کمی افت می‌کند، بهترین موقع است.

💡 مبلغی به نام بیل هیل، خسته از فروش کاراوان و پول درآوردن از این راه، تصمیم می‌گیرد از طریق این جوان کسب درآمد کند، پس خانمی از دوستانش را سراغ او می‌فرستد تا از در دوستی با او در بیاید. اما عشق از راه می‌رسد و نقشه‌های بیل را با مشکل مواجه می‌کند.

💡 فغان خلق برآوردی و برآید زود ز خانمان تو بر آسمان غریو و غرنگ

💡 در مورد متن این مصاحبه، خانم درخشانی در همان روزنامه اطلاعات دوم مهر ماه ۱۳۵۸ می‌نویسد: