حجر شجری

لغت نامه دهخدا

حجر شجری. [ ح َ ج َ رِ ش َ ج َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: حجر شجری، المرجان. و ابن البیطار در مفردات گوید: هوالبسد و قد ذکر بالباء. در تحفه حکیم مؤمن نیز آمده است که حجر شجری بسد است و صاحب اختیارات بدیعی نیز گوید: حجر شجری بسداست و گفته شد. رجوع به بسد و مرجان شود. و آن برزخ است میان نبات و جماد.

فرهنگ فارسی

المرجان

جمله سازی با حجر شجری

💡 خسروا در دل خصم تو ز غصه شجری است که برش محنت و اشکوفه ضرر می‌آرد

💡 عالمی را شجری خواندم، بدکردم بد این سخن بیخردی گوید یابی بصری

💡 یا چو زرین شجری در شده اطراف شجر که بر او بر ثمر از لؤلؤ شهوار بود

💡 گر عشق نداری بر کس قدر نداری قدری نبود آن شجری را که ثمر نیست

💡 موسئی نیست که دعوی اناالحق شنود ورنه این داعیه اندر شجری نیست که نیست

💡 محمدرضا شجریان در برنامهٔ شمارهٔ ۹۲ از مجموعهٔ گل‌های تازه این غزل را در دستگاهِ چهارگاه اجرا کرده است.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تحریک یعنی چه؟
تحریک یعنی چه؟
خویش یعنی چه؟
خویش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز