تنه شدن

لغت نامه دهخدا

تنه شدن. [ ت َ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) در اصطلاح بعضی بمعنی قبول کردن و راضی شدن است، مانند تن دردادن به خلاف تن زدن که از کاری تفره [ طفره ] زدن است و خاموش شدن. ( انجمن آرا )( آنندراج ). قبول کردن و راضی شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

در اصطلاح بعضی به معنی قبول کردن و راضی شدن است. قبول کردن و راضی شدن.

جمله سازی با تنه شدن

بشکفته تنه باغِ خْوارْ خروار گلْ کی دییهْ یکی خالُ و اَنْدی هزارْ گلْ
ای بیرحمه یارْ، رَحمْ دنییه تنه دلْ فردا قیامتْ، دامنْ گیرمهْ سَرِ پلْ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال رابطه فال رابطه فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال کارت فال کارت