لغت نامه دهخدا
تری تان تخم. [ ت ْ ت َ ] ( اِخ ) پسر اردوان و یکی از فرماندهان بزرگ خشایارشا است که مخالف جنگ با یونان بود. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 738، 751 و 767 شود.
تری تان تخم. [ ت ْ ت َ ] ( اِخ ) پسر اردوان و یکی از فرماندهان بزرگ خشایارشا است که مخالف جنگ با یونان بود. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 738، 751 و 767 شود.
پسر اردوان و یکی از فرماندهان بزرگ خشایارشا است که مخالف جنگ با یونان بود.
💡 گر شاخهها دارد تری ور سرو دارد سروری ور گل کند صد دلبری ای جان تو چیزی دیگری
💡 خانه دل تیره از چشم پریشان سیر توست گر ببندی روزن این خانه را روشن تری
💡 میریزد از تری ز تو، ای جان فزای، آب ما تشنهایم تشنه خود را نمای، آب
💡 صائب چه کند گر نکند روی به دیوار؟ جایی که لب خشکی و مژگان تری نیست
💡 تبشهای با حوری از دستبرد ز روی هوا چرک تری سترد
💡 صد شکر که دیدیم پریشان تری از خویش زلف تو دل جمع ز ما وام گرفته