تاج دیک
فرهنگ فارسی
جمله سازی با تاج دیک
عزل از من و نصب از من و دربار از تو تخت از تو و تاج از تو و شاهی از من
گردون مگر مصحف نامش شنوده بود کابشر نوشت نامش بر تاج مشتری
تخت زرت چو مشرق و ظل خدای گشت بگذاشت تاج چرخ ز تخت غبار تخت
چو نرسی نشست از بر تخت عاج به سر بر نهاد آن سزاوار تاج
من اینک به مرو آمدم کینهخواه نماند به هیتالیان تاج و گاه