بینه غلتان

فرهنگستان زبان و ادب

{peavey/ peavy/ peavie} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] چوب دستی محکمی با نوک فلزی برای جابه جایی گِرده بینه ها

جمله سازی با بینه غلتان

آه تا برخاست از دل اشک غلتان می‌شود چون هوا گیرد بخار از بحر باران می‌شود
این کشته ای که کرد سنان بر سنان سرش جسمش به خاک و خون شده غلتان حسین توست
ز بس از ترک خواهش آبرو گردآوری کردم رسانده دام ام را آب خود چون گوهر غلتان
تا رساند از صدف خود را به تاج خسروی گوهر شهوار را زان روی غلتان کرده‌اند
چون گوهری که غلتد بر صفحه‌ای ز سیم غلتان به سیمگون رخ وی اشک حسرتی
از دل بیتاب در یک جا نمی گیرم قرار اضطراب گوهر غلتان کم از سیماب نیست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هول
هول
استیصال
استیصال
گرایش
گرایش
فال امروز
فال امروز