بنه نصر
فرهنگ فارسی
جمله سازی با بنه نصر
رو به زیر سر دیگر بنه این بالش نرم تکیه گاه سر منصور سر دار شود
کام دل خواهی برو گردن بناکامی بنه در دهان شیر می باید شدن بر بوی کام
به پیلان بیاراست پس میمنه پس و پشت لشکرش جای بنه
دلق تن خویش را بر گروِ می بنه پاک شوی پاکباز نوبت پاکی است آن
خیز چون ساغر می لب بلب یار بنه چند با این دل پرخون تو چو خم در جوشی
گو بنه بر سر دل منت و بسیار منه آن که بیماری دل را به شفا نفروشد
سر بنه اندر طلب ای آنکه جانان طالبی عشق ترکان ترک کن یا ترک دین و دل بگوی
بر صف اندیشه با صف بسته مژگان حمله کن در سپاه غم بنه شمشیر از ابروی خویش