بالی زاده

لغت نامه دهخدا

بالی زاده. [ دَ / دِ ] ( اِخ ) ( مصطفی افندی... ) از معاریف زمان سلطان محمدخان چهارم که در سال 1058 هَ. ق. به سمت قاضی عسکرسلطان و سپس در 1067 به مقام مشیخت ترفیع یافت. احادیث بسیار از ابوایوب انصاری نقل کرده است. او راست: شرح فصوص الحکم لابن العربی. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1219 و معجم المطبوعات شود.

فرهنگ فارسی

از معاریف سلطان محمد خان چهارم

جمله سازی با بالی زاده

هر چند شکستن پر و بالی است گهر را یوسف ز دل آزاری اخوان گله دارد
با پرتو او خوش باش در بزم بزن بالی کز شمع تو در فانوس پروانه حجابیده
در زیر خاک غنچه نسازند بلبلان بالی که در هوای چمن باز کرده اند
باین پر که باریست الحق نه بالی نشاید پریدن ز پهنای عمان
مرغ بر بام تو ره دارد و من بر سر کوی حبذا مرغ که آخر پر و بالی دارد
چون صبح بالی از نفس سرد می‌زنم عمری‌ست آشیانهٔ عنقای من‌تهی‌ست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال عشقی فال عشقی فال راز فال راز فال ماهجونگ فال ماهجونگ