بازار سرامیان
جمله سازی با بازار سرامیان
بر سر بازار پیش گلفروشان می روم دست خود چون غنچه بر همیان بی پل می زنم
آنچه در صومعه زین پیش نهان می کردیم این زمان با دف و نی بر سر بازار کنیم
نگیرد پرده غفلت اگر چشم عزیزان را متاع یوسفی در هر سر بازار افتاده
کالای وفا قحط شد از فقد خریدار این جنس مگر در صف بازار تو باشد
یوسف عزیز مصر شد و ما ز شوق او حیران هنوز بر سر بازار مانده ایم
نی همی گوید سلطان من امروز قویست می همی گوید بازار من امروز رواست