باز کاونده

لغت نامه دهخدا

بازکاونده. [ وَ دَ/ دِ ] ( نف مرکب ) جوینده. تحقیق کننده. محقق. نَجِث. نَجّاث. ( منتهی الارب ). و رجوع به بازکاویدن شود.

فرهنگ فارسی

جوینده تحقیق کننده

جمله سازی با باز کاونده

او نمونه و نشانه‌ای‌ست از نسلی جوان و پویا و سرشار از ذهنیتی غنی، تیز و جستجوگر. چندسال پیش بود که ضمن داوری یک جشنواره‌ی هنرهای تجسمی به چند اثر از او برخوردم که ظریف و هوشمندانه و ماهرانه بود و پیشنهاد جایزه برایش کردم؛ که تایید شد. در کارهای او اندیشه‌ی طنزآمیز-اما کاونده‌‌ای- در ساختاری ظاهرا ساده و تک‌رنگ، با صراحت و قوت و رندی منتقل می‌شود. تمثیل‌های او تاثیری عمیق و بلافاصله و ماندگار باقی می‌گذارد.
خرچنگ ویولن‌زن نوعی خرچنگ کاونده (نقب‌زن) کوچک است که در جنس نر آن یک چنگ بسیار بزرگ‌تر از دیگری است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رویت یعنی چه؟
رویت یعنی چه؟
سلیقه یعنی چه؟
سلیقه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز