نیی نرگس که بادام تری تو که جز از پرده بیرون ننگری تو
به ناخن جدا مو ز اندام کرد تن از کندن مو چو بادام کرد
نمود صورت بادام در نقاب شکوفه چنانک دیده خوبان زطرف شقه چادر
بادام دو مغزست که از خنجر الماس ناداده لبش بوسه سراپای فسان را
گرد بادام اندرش دو رسته تیر خدنگ زیر یاقوت اندرش دو رشته در بابها
آستین نسترن پر بیضهٔ عنبر شود دامن بادامبن پر لل فاخر شود