اکله اللحم

لغت نامه دهخدا

( آکلةاللحم ) آکلةاللحم. [ ک ِ ل َ تُل ْ ل َ ] ( ع اِ مرکب ) کارد. || چوب دستی آهن دار. || آتش. || تازیانه.

فرهنگ فارسی

( آکله اللحم ) کارد

جمله سازی با اکله اللحم

قال على (ع ): ثم قال لى رسول الله (ص ): يا على ! اصنع لا هلك طعاما فاضلا ثمقال: من عندنا اللحم و الخبز و عليك التمر و السمن.
گويند مورى حضرت سليمان را با جميع لشكرش به مهمانى دعوت نمود و گفت وعدهگاه كنار فلان درياست، بعد از آمدن سليمان و جمع شدن لشكر در كنار دريا، مورحاضر شد، و پاى ملخى كه با خود داشت در دريا انداخت، و عرض كرد سليمان((كل ان فاتك اللحم فلم يفتك المرق )) يعنى بخوريد آب اين دريا را اگر گوشت نيستآبگوشت هست.
باز سوار شدم و آن اندازه كه خدا خواست رفتيم، سپس به من گفت: فرود آى و نمازبخوان، من فرود آمدم و نماز خواندم. گفت: آيا مى دانى كجا نماز خواندى ؟ گفتم: نه،گفت: در بيت اللحم نماز خواندى - بيت اللحم ناحيه اى از بيت المقدس است كه عيسىعليه السلام در آنجا به دنيا آمد.
368 - عن ابى عبدالله عليه السلامقال: ان الرجل يذنب الذنب فيحرم صلاه الليل و انالعمل السيى اسرع فى صاحبه من السكين فى اللحم.
ذكر عند ابى عبدالله البيض فقال اما انه حفيف يذهب بقرم اللحم و ليست له غائلةاللحم (185)
و نيز از امام صادق (عليهالسلام ) نقل شده انالرجل يذنب الذنب فيحرم صلوة الليل و ان العمل السيى ء اسرع فى صاحبه من السكينفى اللحم: (گاهى انسان گناه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ظریف
ظریف
ژرف
ژرف
شهرت
شهرت
میلف
میلف