انبار گشتن

لغت نامه دهخدا

انبار گشتن. [ اَم ْ گ َت َ ] ( مص مرکب ) انباشته شدن. توده شدن:
چنان کشته بر هر سو انبار گشت
که هرجا که بد دشت دیوار گشت.( گرشاسب نامه ص 306 ).ز صحن صحرا کهسارها پدید آمد
ز بس که گشت بدنهای کشتگان انبار.مسعودسعد ( دیوان ص 249 ).

فرهنگ فارسی

انباشته شدن. توده شدن

جمله سازی با انبار گشتن

گر تردّد لازمست آخر سوی درگاه تو ور حوالت بر در بستست، هم انبار تو
اطمینان از اینکه جعبه‌ها روی پالت می‌مانند و به درستی بر روی آن قرار می‌گیرند، یکی از ملاحظات مهم در توزیع انبار است، به خصوص اینکه تقاضا برای افزایش حداکثر ظرفیت در حال زیاد شدن است.
و اگر تو را خواهد به ساحل نجات رساند باد مخالف نیز مخالفت نتواند کرد و اگر انبار ترا آباد خواهد بی باران هم گندم تواند داد.
کیل حظ بنده را اوفی کن از انبار خود تا زگنج فضل سبحان حق تو اوفر بود
این آب انبار از آثار دوران صفویه بوده و با شماره ۱۵۵۶۳ در سال ۱۳۵۸ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. این آب انبار دارای ایوان آجری با گچ بری‌های زیبایی می‌باشد.
مانند «گری امبرو» در کوه جنوب و دوبند انبار که واقع است در پشت سد جابر و لمبیر ملکی وغرب درواه بست گز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال رابطه فال رابطه فال انبیا فال انبیا فال انگلیسی فال انگلیسی