ابو مسور

لغت نامه دهخدا

ابومسور. [ اَ م ِوَ ] ( اِخ ) عبدالرّحمن بن مسوربن محزمه. محدث است.
ابومسور. [ اَ م ِ وَ ]( اِخ ) محزمةبن نوفل بن عبدمناف بن زهره. صحابی است.

فرهنگ فارسی

صحابیست

جمله سازی با ابو مسور

فقال: يا على ! اذا صرت باعلى عقبه افيق فناد باعلى صوتك، يا شجر! يامدر! يا ثرى ! محمد رسول الله (ص ) يقرئكم السلام... فذهب فلما صرت لاعلى العقبهاشرفت على اهل اليمن فاذا هم باسر هم مقبلون نحوى مشرعون رماحهم مسورون اسنتهممتنكبون قسيهم، شاهرون سلاحهم. فناديت باعلى صوتى: يا شجر! يا مدر! يا ثرى! محمد رسول الله (ص ) يقرئكم السلام.
مـؤ لف: ايـن مـعـنـا در روايـاتـى ديـگـر از طـرق شـيـعـه واهـل سـنت نقل شده، و آن روايتى كه طبرسى آورده خلاصه اى است از روايتى كه بخارى وابو داوود و نسائى از مروان و مسور نقل كرده اند.
ناحیهٔ مسور (به عربی: مدیریة مسور) یک ناحیه در یمن است که در استان عمران واقع شده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس فال کارت فال کارت فال زندگی فال زندگی