هباش

لغت نامه دهخدا

هباش. [ هََ ب ْ با ] ( ع ص ) بسیار ورزنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بسیار فراهم آورنده. بسیار گرد آورنده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). بسیار گرد آورنده برای کسان خود.( ناظم الاطباء ). بسیار به دست آورنده و جمعکننده برای اهل و عیال خود. ( معجم متن اللغة ) ( تاج العروس ).

جمله سازی با هباش

وین که اگر باد به گل بروزد عنبر پاشد به هوا بر هباش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
عمیق
عمیق
آب از دستش نمی‌چکد
آب از دستش نمی‌چکد
مودت
مودت
سیالیت
سیالیت