لغت نامه دهخدا نافرزانه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) ناهوشمند. ناهوشیار. || نابخرد. جاهل. نادان. مقابل فرزانه به معنی حکیم و دانشمند و عاقل و دانا.
جمله سازی با نافرزانه تا قدم در ره مردان ننهی مردانه لافِ مردی مزن ای خواجهٔ نافرزانه خلق میگویند جاه و فضل در فرزانگیست گو مباش اینها که ما رندان نافرزانهایم