ممتنعات

لغت نامه دهخدا

ممتنعات. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ ممتنعة. محالات و چیزهای محال و غیرممکن. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با ممتنعات

💡 قدرت بى كران خداى سبحان به هر چيز (كل شى ء) تعلق مى گيرد: (ان الله علىكل شى ء قدير ) (631)، اما محالات و ممتنعات شى ء نيست تا قدرت خدا به آنهاتعلق گيرد.

💡 ثانيا: بعضى از سؤ الات آنها مطالبه محال و ممتنع عقلى بوده و آن مطالبه رؤ يتحضرت احديت جل شاءنه و ملائكه است؛ يعنى از آن حضرت مطالبه نمودند كه به توايمان نمى آوريم تا اينكه خدا و ملائكه را نشان ما بدهى تا به چشم ببينيم (...اَوْتَاءْتِىَبِاللّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبيلا)(60) و چون ديدن حقتعالى از ممتنعات است؛ چون جسم نيست ومنزه است از جسم و جسمانيات، در جواب مى فرمايد:

💡 و اعيان بحسب امكان وجودشان در خارج و امتناعشان در آن به دو قسم منقسم مى شوند كهبحث مواد ثلاث در اصطلاح عرفان از اينجا مطرح مى شود قسماول را ممكنات و قسم دوم را ممتنعات نامند.

💡 و قسمى ديگر امور ثابت در نفس امرند و در علم موجود هستند و لازمه ذات حق اند چون صوراسماء غيبيه مختص به باطن اند از حيث ضديت آن با ظاره زيرا براى الباطن وجهى استكه با الظاهر جمع مى شود و وجهى ديگر است كه با او جمع نمى گردد، و ممكنات مختصآن وجهى اند كه با الظاهر جمع مى شوند و ممتنعات مختص بآن وجه ديگرند.

💡 ونيز گوييم: گاه مى شود در مقام مطالبه امورى كهمحال عقلى است بر مى آيند و بديهى است محال عقلى از ممتنعات است و ((معجزه،محال عادى است نه عقلى )).

چیست یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
افتخار یعنی چه؟
افتخار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز