مقنطره

لغت نامه دهخدا

( مقنطرة ) مقنطرة. [ م ُ ق َ طَ رَ] ( ع ص ) برهم نهاده. ( مهذب الاسماء ). خواسته بسیار.( دهار ). مُضَعَّفَه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- قناطیر مقنطرة؛ مبالغه است یعنی کامله، نظیر بدرة مبدرة و الف مؤلفة. ( اقرب الموارد ). مالهای بسیار برهم نهاده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مقنطر شود.
|| ( اِ ) در اصطلاح اهل هیئت دایره موازی دایره افق. و اگر این دایره بر بالای افق باشد مقنطره ارتفاع نامند، زیرا وقتی که کوکب بر آن دایره باشد بالاتر از افق است، و اگر زیر افق باشد مقنطرةانحطاط نامیده می شود، زیرا اگر کوکب بر آن دایره باشد پایین تر از افق است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). ورجوع به همین مأخذ و مقنطرات شود. || صدرطل. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با مقنطره

💡 خلاصه خواص آنچه در دنيا هست در آخرت هم هست، با اين تفاوت كه نعمت هاى آخرت خالىاز قبح و فساد است، و آدمى را از آنچه برايش بهتر و واجب تر است، باز نمى دارد. دراين آيه با اينكه نام بهشت را برد (و بهشت مشتمل بر همه لذائذ هست ) و در عينحال نام ازواج مطهره را اختصاص به ذكر داد، براى اين كه مساءله هم خوابى و جماع درنظر انسان لذيذترين لذائذ حسى است، و باز به همين جهت است كه در آيه قبلى نام زنانرا جلوتر از بنين و قناطير مقنطره ذكر كرد.

💡 واژه (قناطير) جمع قنطار به معنى چيز محكم است و سپس بهمال زياد گفته شده است و اگر مشاهده مى كنيمپل را قنطره و اشخاص باهوش را قنطر مى گويند به خاطر استحكام در بنا يا در تفكرآنها است و مقنطره اسم مفعول از همان ماده به معنى مضاعف و مكرر آن مى باشد و ذكر اين دوكلمه پشت سر هم براى تاكيد است، شبيه تعبيرى كه در فارسى امروز رايج است كه مىگويند: فلان كس صاحب (آلاف ) و (الوف ) مى باشد يعنى ثروت زيادى دارد.