لولاور

لغت نامه دهخدا

لولاور. [ وَ ] ( اِ ) لولانک. ( برهان ) ( جهانگیری ). دبه روغن و ظرف برنجی بزرگ. ( برهان ). لورانک.

جمله سازی با لولاور

وی در اوایل سال ۱۳۳۰ با مرحوم فرح لولاور ازدواج کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مافیا
مافیا
فاسد
فاسد
سنگلاخ
سنگلاخ
مهوا
مهوا