شش دنب

لغت نامه دهخدا

شش دنب. [ ش َ / ش ِ دُمْب ْ ] ( اِ مرکب ) گیاهی است مایل به زردی و بیخش مایل به سرخی، بیمزه که کمی تندی دارد. ( یادداشت مؤلف ). گیاهی است که به زردی زند و ریشه اش به سرخی گراید. و بهترین نوع آن در دیرالغربا یافت شود. ( از تذکره داود ضریر انطاکی ). رجوع به شش ریث شود.

فرهنگ فارسی

گیاهی است مایل به زردی و بیخش مایل به سرخی بیمزده که کمی تندی دارد.

جمله سازی با شش دنب

به ترک گفتم و رفتم چو اندرین دولت چو دنب خر ز گزی هیچ می نیفرودم
دنب خری تو ای خر ملعون نی کم گردی نی شوی افزون
خواهی که ران گور خوری راه شیر رو خواهی که گنج در شمری دنب مار گیر
که در آن زمان سری تو که تو خویش دنب دانی چو تو را سری هوس شد تو یقین بدانک دنبی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال انبیا فال انبیا فال نخود فال نخود فال مکعب فال مکعب