فجوه

لغت نامه دهخدا

( فجوة ) فجوة. [ ف َج ْ وَ ] ( ع اِ ) فرجه میان دو چیز. ( اقرب الموارد ). فرجه. ( بحر الجواهر ). || شکاف میان دو کوه و جز آن. ( منتهی الارب ). فراخی میان دو کوه. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ). || زمین فراخ. ( منتهی الارب ). قسمتی از زمین که گشاده باشد: بینک و بین القبلة فجوة. ( اقرب الموارد ). || گشادگی میان سرای. ( منتهی الارب ). ساحت خانه. ( اقرب الموارد ). || رده میان بطن مقدم و مؤخر. ( از بحر الجواهر ). ج، فجوات، فِجاء. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی فَجْوَةٍ: محل وسیع - ساحت و درگاه
ریشه کلمه:
فجو (۱ بار)
جای وسیع. «الساحة الواسعة». چون آفتاب غروب می‏کرد به جانب چپ آنها می‏گذشت و آنها در جای وسیع از غار بودند. این کلمه یکبار بیشتر در قرآن نیامده است.

جمله سازی با فجوه

💡 و اما ثانيا براى اينكه جمله (و هم فى فجوه منه ) مى گويد اصحاب كهف در بلندىغار قرار دارند، و غار افسوس به طورى كه گفته اند بلندى ندارد، البته اين درصورتى است كه (فجوة ) به معناى مكان مرتفع باشد، ولى مسلم نيست، و قبلاگذشت كه (فجوة ) به معناى ساحت و درگاه است. پس ايناشكال وارد نيست.

💡 وترى الشمس اذا طلعت تزاور عن كهفهم ذات اليمين و اذا غربت تقرضهم ذاتالشمال و هم فى فجوه منه (818) و مى بينى آفتاب را در وقتى كه طالع مىشود مى گردد و ميل مى كند شعاع آن از ايشان به جانب راست و بر ايشان نمى تابد، وچون غروب مى كند آفتاب از ايشان مى كند به جانب چپ و بر ايشان نمى تابد و ايشان درمحل گشادگى از غار و در وسط آن جا گرفته اند.