نعمت الله یافتم از لطف او بی خطا والله اعلم بالصواب
جهان سفله چو فرزند بی خطا صائب مرا ز چرخ به دست دعا گرفت و گذاشت
می گذری و بی خطا راست گرفته بر دلم ناوک غمزه می زنی، چیست خطای چون منی؟
نیست به مصر وجود جز تو عزیز دگر بی گنه و بی خطا بسته زندان تویی
چشم تو مست شد، بکن مست ترش ز خون من زان همه تیر بی خطا، یک دو خطا شود مگر
بی خطا خون من خسته چرا ریزی از آنک بی گناهی نکشد هیچ مسلمان بنده