حبیبه

حبیبه، واژه‌ای است که در فرهنگ و ادب فارسی به معنای دوست‌داشتنی و عزیز به کار می‌رود. این واژه نشان‌دهنده‌ی ارتباط عاطفی عمیق و محبت‌آمیز میان افراد است. در بسیاری از آثار ادبی و شعرهای معروف، حبیبه به عنوان نمادی از عشق و زیبایی به تصویر کشیده می‌شود. این کلمه نه تنها در محاوره‌های روزمره بلکه در متون کلاسیک و مدرن نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. حبیبه می‌تواند به معنای یار و همدم نیز باشد و در این راستا، حس وفاداری و همدلی را القا می‌کند. در ادبیات فارسی، شاعران بزرگ با استفاده از این واژه، احساسات عمیق خود را به تصویر کشیده و عشق را به عنوان یکی از زیباترین تجربیات انسانی معرفی کرده‌اند. بنابراین، حبیبه تنها یک واژه نیست، بلکه نماد پیوندهای عاطفی و انسانی است که در دل فرهنگ ما ریشه دارد. این واژه به ما یادآوری می‌کند که محبت و دوستی از ارزش‌های بنیادین زندگی هستند.

لغت نامه دهخدا

( حبیبة ) حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( ع ص، اِ ) تأنیث حبیب. محبوبة. دوست ( زن ).
حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) ناحیتی در طوف بطیحة،متصل به بادیه ای نزدیک بصرة است. ( معجم البلدان ).
حبیبة. [ ح ُ ب َ ب َ ]( اِخ ) نام قریه ای از قرای یمامة. ( معجم البلدان ).
حبیبة. [ ح ُ ب َی ْ ی ِ ب َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن یوسف بن حُبیبة. محدث است. رجوع به حبیبه محمد شود.
حبیبة. [ ح ُ ب َ ب َ ] ( اِخ ) اُم ُحُبین َ. ( منتهی الارب ). رجوع به این کلمه و حبینة شود.
حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) ام موسی. سریه ای از سراری علی ( ع ). رجوع به ام موسی شود.
حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دخت ابراهیم. رجوع به حبیبة دخت عز ابراهیم شود.
حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دخت ابی امامة اسعدبن زرارة. سهل بن حنیف او را تزویج کرد و ابوامامة اسعدبن سهل ازو متولد گشت و پیغمبر او را به نام جد مادریش اسعد نامید و ابوامامة کنیت داد. خواهر حبیبة رفاعة نام داشت و زن نبیطبن جابر از بنی مالک بن نجار بود. رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 715 و الاصابة ج 8 ص 47 و ج 1 ص 99 شود.
حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دخت ابی تُجراة یا تَجراة یا تُجزاءالفهریة. صحابیه است. ابن عبدالبر گوید: شیبیه عبدریه مکیة است. صفیه بنت شیبیة از او روایت کند. حدیث: «اسعوا یا اصحابی فان اﷲ کتب لکم السعی » را او روایت کرده. شافعی و طحاوی نیز این حدیث را آورده اند. رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 716 و الاصابة ج 8 ص 47 شود. سجستانی گوید: حبیبة دخت ابی نخراة ( چنین ) فهریة مالک عطأبن ابی ریاح یکی از قرّاء معروف صحابة بود. ( المصاحف چ 1937 م. ص 88 ). و در حاشیه این صفحه از تهذیب التهذیب ج 7 ص 200 ابن حجر نقل شده که مالک عطأبن ریاح قاری، حبیبة دختر میسرةبن ابی خشیم است.
حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دخت ابی خلف. محدثة است. کتاب صوم و فوائدی از حدیث جعفربن محمد به سال 660 هَ. ق. بر او قرائت شده است. ( اعلام النساء ج 1 ص 201 از مجموعه خطی شماره 82 در کتابخانه ظاهریة به دمشق ).
حبیبة. [ ح َ ب َ ] ( اِخ ) دخت ابوسفیان. ابوعمر آورده است: که ابان بن صمعة از محمدبن سیرین از حبیبة دخت ابی سفیان روایتی راجع به پاداش پدر و مادری که سه فرزند ایشان مرده باشد آورده، و گفته است که: کسی برای ابوسفیان دختری به نام حبیبة یاد نکرده و گویا وی حبیبة دخت ام حبیبة دخت ابوسفیان باشد که ابوعیینة او را یاد کرده، و سپس داستان هجرت حبیبة ( دختر ام حبیبة و عبداﷲبن جحش ) را به حبشه نقل کرده است. ابن حجرگوید: و این نادرست میباشد چه این ابوسفیان غیر از ابوسفیان بن حرب است و این حبیبة در منزل عائشه خدمت میکرده و مادرش ام حبیبة نیست. رجوع به الاستیعاب ج 2 ص 716 و الاصابه ج 8 ص 48 و 50 و به حبیبة دخت جحش شود.

فرهنگ فارسی

محبوبه، دوست زن، مونث حبیب
دخت عبدالعزی ابن حذار شاعره ایست از عرب

فرهنگ اسم ها

اسم: حبیبه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: habibe) (فارسی: حبيبه) (انگلیسی: habibe)
معنی: دوست، معشوق، انسان کامل، ( مؤنث حبیب )، یار، معشوقه، مؤنث حبیب

جملاتی از کلمه حبیبه

شافعه محشری و، بانوی جنت دخت رسول استی و، حبیبه داور

داوود ناجی در سال ۱۹۹۹ با حبیبه سوسن دانشجوی رشته روزنامه‌نگاری ازدواج کرده و سه فرزند دارد.

به فرشتگان رحمت برم از غمت شکایت که مرا حبیبه کشت و به مزار من نیامد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم