تاج الدین

تاج‌الدین ابوالفتح شاه شاهان، فرزند شاه مسعود شحنه و نهمین پادشاه از سلسله ملوک مهربانی بود. او از نسل اصلی خاندان مهربانی به شمار نمی‌رفت و به دستور امیر تیمور به حکمرانی نیمروز منصوب شد. با این حال، در کتاب شجره الملوک در صفحه ۱۳۰، این ادعا که شاه شاهان یکی از اعضای ملوک سیستان نبوده است، رد می‌شود. متن مربوطه به این صورت است: هر کسی که در سیستان بود، به فرمان سالار صاحب قرآن به یکباره به ملک فراه منتقل شدند و در آن شهر مدتی اقامت کردند. سپس به زابلستان آمدند و شاه شاهان امیر، به دستور سلطان صاحب سریر، که او نیز از آل یعقوب بود، به عنوان پادشاه انتخاب شد و از نظر رفتار و کردار، شایسته و پسندیده بود.

لغت نامه دهخدا

تاج الدین. [ جُدْ دی ] ( اِخ ) نام پادشاه هفتم از اتابکان لرستان کوچک. اجداد این حکمران تابع مغول بودند، و از این رو ابقاخان وی را، بعد از وفات عمش بدرالدین مسعود بسال 658 هَ. ق. بحکمرانی منصوب کرد. و پس از 17 سال فرمانروائی وی را معزول نمود و دو پسرش فلک الدین حسن و عزالدین حسین را بجای وی معین کرد. ( قاموس الاعلام ترکی ).
تاج الدین. [ جُدْ دی ] ( اِخ ) رئیس خراسان، معاصر مجدالدین ابوالبرکات از شعرای خراسان ( بیهق ) بود ( قرن ششم ) ابوالبرکات قصیده ای در مدح وی گفته که مطلعش این است:
آمد گه وداع بچشم آن مه ختن 
دو جزع پرفتور و دو یاقوت پرفتن...
رجوع به لباب الالباب چ اوقاف گیب ج 2 ص 318 شود.
تاج الدین. [ جُدْ دی ] ( اِخ ) ( رئیس... ) از بزرگان ارکان دولت امیرشیخ ابواسحاق اینجو بود که پس از شکست امیر شیخ به دست امیر مبارزالدین محمد مظفر اسیر و کشته شد:... مقارن آن حال امیر علی سهل ولد امیر شیخ که در سن ده سالگی بود و به حسن خط وجودت طبع اشتهار داشت بدست ملازمان جناب مبارزی افتاد و با جمعی از ارکان دولت پدر خود مثل نیکچار و رئیس تاج الدین و کلوفخرالدین مقید شد و هم در آن ایام شاه شجاع به ایالت ولایت کرمان سرافراز گشته امیر علی سهل را همراه برد و در منزل رودان و رقتجان آن گل نوشکفته را بصرصر بیداد بر خاک هلاک انداخت و گفت که باجل طبیعی فوت گشت و سایر گرفتاران نیز بحکم مبارزی راه سفر آخرت پیش گرفتند... ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 288- 289 ). حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده نام او را سید تاج الدین واعظ آرد:... در آن وقت که امیر شیخ از شیراز بیرون میرفت پسر او علی سهل که در سن ده سالگی بوداو را نتوانست برد، در خانه ٔسید تاج الدین واعظ پنهان کردند جمعی از مفسدان نشان دادند طفلک را بدر آوردند و با امیر بیکجکاز و کلوفخرالدین مقید ساخته همراه شاه شجاع روانه کرمان گردانید امیر بیکجکاز را در آب کرمان انداختند.... و علی سهل بکرمان آوردند... و علی سهل را گفتند بجانب اصفهان پیش پدر می برند در روذان و رفسنجان آن طفل را شهید کردند... ( تاریخ گزیده چ برون ص 659 ). رجوع به تاریخ عصر حافظ ص 104 و رجوع به تاج الدین واعظ شود.
تاج الدین. [ جُدْ دی ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، 8 هزارگزی شمال باختری در میان، 3 هزارگزی جنوب شوسه عمومی بیرجند به درج، جلگه معتدل دارای 14 تن سکنه می باشد. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

ینالتکین از امرائ سیستان.

فرهنگ اسم ها

اسم: تاج الدین (پسر) (عربی) (تلفظ: tājoddin) (فارسی: تاج‌الدين) (انگلیسی: tajoddin)
معنی: مورد افتخار برای دین، ( عربی )، تاجِ دین، ( اَعلام ) نام پادشاهی از اتابکان لرستان، آن که چون تاج در رأس دین است، نام چند تن از شخصیتهای تاریخی

جملاتی از کلمه تاج الدین

دره تاج الدین روستایی است که در روستای بردآسیاب
چون مروا شناخت تاج الدین چه کند چرخ اگرش ننوازد ؟
تشنه دیدار تاج الدین حسن آن چنانم کم برآمد جان ز تن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم