حب البنه

لغت نامه دهخدا

( حب البنة ) حب البنة. [ ح َب ْ بُل ْ ب َ ن َ ] ( ع اِمرکب ) وندانه. رجوع به حبةالخضراء و حب البطم شود.

جمله سازی با حب البنه

و اما الاسود بن عبد يغوث فانه خرج يستقبل البنه زمعه فاستظل بشجره فاتاه جبرئيل فاخذ راسه فنطح به الشجرهفقال لغلامه: امنع عنى هذا، فقال: ما ارى احدا يصنع بك شيئا الا نفسك. فقتله و هويقول: قتلنى رب محمد.
البنه از سال ۱۳۸۴ منحنی جمعیت روستا رو به افزایش می‌باشد و از آنجا که زندگی در شهرها با مشکلات مالی و همچنین بیکاری و... مواجه شده‌است و نیز با آمدن امکانات آب و برق و گاز و بهداری و مدرسه و... به روستاها بسیاری از جوانان تمایل دارند هر چند به صورت موقتی در روستاها بمانند.