دست زد

این واژه در زبان فارسی، مانند بسیاری از واژگان دیگر، دارای طیف گسترده‌ای از معانی و کاربردهای مختلف است که در طول تاریخ تحول یافته و در بستر متون کهن فارسی گنجینه‌ای از این دگرگونی‌های معنایی را به نمایش می‌گذارد. این اصطلاح، در نگاه اول، تصویری ملموس از عمل فیزیکی لمس کردن را در ذهن تداعی می‌کند، اما بررسی دقیق‌تر متون نشان می‌دهد که این واژه فراتر از معنای ظاهری خود، مفاهیم پیچیده‌تر و ظریف‌تری را نیز در بر می‌گیرد. این مقاله بر آن است تا با بررسی تطبیقی دو کاربرد برجسته از اصطلاح "دست زد" در متون فارسی قدیم، به درک عمیق‌تری از غنای معنایی این واژه دست یابد و سیر تحول آن را در طول زمان مورد کنکاش قرار دهد.

در معنای اصلی و اولیه خود به عمل فیزیکی لمس کردن، مالیدن، یا دست‌کاری کردن چیزی با دست اشاره دارد. این مفهوم به طور واضح و صریح در متون کهن فارسی یافت می‌شود و معمولاً با بار معنایی منفی، از جمله تخریب، خرابکاری، یا دست‌اندازی همراه است. در این کاربرد، دست زد بیانگر عملی است که به قصد آسیب رساندن، از بین بردن، یا سوءاستفاده از چیزی انجام می‌شود.

لغت نامه دهخدا

دست زد. [ دَ زَ ] ( ن مف مرکب ) دست زده. به دست لمس کرده.چلانده به دست: عادت یاغیان باشد که به میوه ستان باغبان درآیند صنوبر صد نور بشکنند، میوه رادست زد و پای فرسود کنند. ( منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 101 ). || در شاهد ذیل ظاهراً معنی شروع به بهره گیری و برداشت دارد: هر سالی کسی آنجا[ خرماستان ] فرستادی تا آن بر ایشان حرز کردی و بنگرستی تا چند خروار است و بر ایشان نوشتی و بدیشان دست بازداشتی تا هرچه خواستند بکردندی، چون خرما دست زد بکردندی نیمه آن بدادندی. ( ترجمه طبری بلعمی ).

فرهنگ فارسی

دست زده به دست لمس کرده چلانده به دست.

جمله سازی با دست زد

ملک آشفته بود از دست زلفش ز مستی دست زد بر شست زلفش
از بس که شدم دست زد رد و قبول آیینه ز ننگ عکس من نپذیرد
در شناور دو دست زد محکم باز ماند از شنا شناور هم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال آرزو فال آرزو فال لنورماند فال لنورماند