کلمه غیاثوند از ترکیب دو واژه غیاث و وند تشکیل شده است. این واژه به معنای یاری و کمک است و وند به عنوان پسوندی برای توصیف یک گروه یا دسته استفاده میشود. بنابراین، این کلمه به معنای کسانی است که در یاری و کمک به دیگران فعالیت میکنند. این واژه ریشهای تاریخی و فرهنگی دارد که در ادبیات و فرهنگهای مختلف به وفور یافت میشود. در زندگی روزمره، این کلمه میتواند به توصیف افرادی استفاده شود که در مواقع بحران یا نیاز به یاری دیگران میشتابند. این واژه میتواند در گفتگوها، مقالات و حتی در شبکههای اجتماعی به عنوان یک صفت مثبت برای قدردانی از افرادی که به دیگران کمک میکنند، به کار رود. با استفاده از این کلمه، میتوان فرهنگ کمکرسانی و یاری را در جامعه تبیین و ترویج کرد.
غیاثوند
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
طایفۀ کُرد ایران، از طوایف منطقۀ قزوین، مرکب از تیره های درویشوند، کماسی، سلخوری (سرخوری)، محمدبیگی. جمعیت این طایفه در قرن گذشته بالغ بر ۱۲۰۰ خانوار چادرنشین بود. قلمرو این طایفه از پل لوشان تا یوزباشی چای امتداد داشت. امروزه بسیاری از این مردم در دهستان های اقبال و رودبار و قاقزان سکونت دارند و تعداد اندکی از آنان چادرنشین باقی مانده اند. جمعیت چادرنشینان غیاثوند در سال های اخیر بالغ بر ۵۱ خانوار بوده است. سردسیر این مردم در توت چال و سوخته چنار و گرمسیر آنان در شیرین سو، کنار رودخانۀ شاهرود و حوالی پل انبو و درۀ ملاعلی قرار دارد. غیاثوندها در عصر آقا محمدخان قاجار، از فارس و کرمانشاهان و لرستان به قزوین انتقال داده شدند. این طایفه در بنیچه بندی نظامی عصر قاجاریه، مکلف به تأمین دسته ای سواره نظام به تعداد ۲۰۰ نفر بود. ریاست این دسته در اختیار خوانین غیاثوند قرار داشت. حاجی خان غیاث نظام و فرزندش عزت الله خان امیرامجد، آخرین سرکردگان معروف این طایفه بودند.