سبک جولان

لغت نامه دهخدا

سبک جولان. [ س َ ب ُ ج َ / جُو ] ( ص مرکب ) مرادف سبک پی. ( آنندراج ). تندخیز. سبک رو:
ز ناحق کشتگان پروا ندارد آن سبک جولان
نسوزد دل نسیمی را که ره بر لاله زار افتد.صائب ( از آنندراج ).نبض دل بیتابان زین دست نمی جنبد
این موج سبک جولان دریای دگر دارد.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

مرادف سبک پی تند خیز سبک رو

جمله سازی با سبک جولان

گرچه نگذارد کمان از خانهٔ خود پا برون قامتِ خَم ساخت در پیری سبک جولان ترا
ندارم هیچ جا آرام از ان سرو سبک جولان خوشا قمری که سرو پایداری در نظر دارد
از گرانسنگی سبک جولان شود سیل ضعیف روح را خواب گران در سیر مستعجل کند
گوی خورشید از خم چوگان او سالم نجست دست و بازوی بلند آن سبک جولان ببین
مخور از ساده لوحی روی دست این سبک جولان که از طول امل موج سراب زندگی باشد
زپیچ و تاب ادبار سبک جولان مشو در هم که آخر جوهر آیینه اقبال می گردد