گرچه نگذارد کمان از خانهٔ خود پا برون قامتِ خَم ساخت در پیری سبک جولان ترا
ندارم هیچ جا آرام از ان سرو سبک جولان خوشا قمری که سرو پایداری در نظر دارد
از گرانسنگی سبک جولان شود سیل ضعیف روح را خواب گران در سیر مستعجل کند
گوی خورشید از خم چوگان او سالم نجست دست و بازوی بلند آن سبک جولان ببین
مخور از ساده لوحی روی دست این سبک جولان که از طول امل موج سراب زندگی باشد
زپیچ و تاب ادبار سبک جولان مشو در هم که آخر جوهر آیینه اقبال می گردد