گوش کش. [ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) کشنده گوش. که گوش را کشد و پیچاند. متوجه ساختن صاحب گوش را یا بدنبال خود کشاندن خداوند گوش را: مر شما را سرکه داد از کوزه اش تا نباشد عشق اوتان گوش کش.
جمله سازی با گوش کش
چو سوفارش آمد بپهنای گوش ز شاخ گوزنان برآمد خروش
زجل زندقه جهان بگرفت گوش همت بر این زجل منهید
گوش توی دیده توی وز همه بگزیده توی یوسف دزدیده توی بر سر بازار بیا
پند رندان گوش کن گر عارفی جام می را نوش کن بی جم مباش