گور بهرام

لغت نامه دهخدا

گوربهرام. [ ب َ ] ( اِخ ) ( چشمه ٔ... ) از بلوک سرحد چهاردانگه به مسافت کمی جنوبی ِ آسپاس است. ( فارسنامه ناصری ).

فرهنگ فارسی

در ملوک چهار دانگه به مساحت کمی جنوبی آسپاس است.

جمله سازی با گور بهرام

که شه تازه خواهد کند جنگ و شور همی بشکند عهد بهرام گور
چو از کوه خنجر برآورد هور گریزان شد از خانه بهرام گور
تنش در گور قوت مار و مورست نه چوبین بلکه گر بهرام گور است
همی‌بشکند عهد بهرام گور بدان تازه شد کشتن و جنگ و شور
یکی نامه بنوشت بهرام گور که کار من ایدر تباهست و شور
ترا با شهنشاه بهرام گور خرامید باید ابی جنگ و شور