کوتاه گونه

لغت نامه دهخدا

کوتاه گونه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) تقریباً کوتاه. تا حدی کوتاه: پلی بود قوی پشتوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده کوتاه گونه. ( تاریخ بیهقی ). قصه ای است کوتاه گونه حدیث این طغرل، اما نادر است و ناچار بگوییم. ( تاریخ بیهقی ). و رجوع به کوتاه شود.

فرهنگ فارسی

تقریبا کوتاه. تا حدی کوتاه:پلی بود قوی پشتوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده کوتاه گونه

جمله سازی با کوتاه گونه

در قرن بیستم پیشرفت صنعت و زندگی ماشینی وقت و فراغت زیادی برای خوانندگان باقی نگذاشت تا به رمان خوانی اشتیاق نشان دهند بر این اساس نهضت کوتاه‌نویسی کوشید تا با پرداختن به داستان‌های کوتاه مانع از آن شود که خوانندگان از داستان خوانی فاصله بگیرند؛ بدین گونه داستان‌های زیادی با این فرم نوشته شد.
این تیره دربرگیرنده ۱۸ گونه در ۶ سرده است. درخت‌نوردهای کیسه‌دار بدنی پرحجم و قوی، صورت کوتاه، و چشمان رو به جلو دارند. دم آن‌ها دراز است و در بعضی گونه‌ها بسیار پشمالو است.
صبح را رنگ بدان عارض چون ماه دهد شام را گونه بدان طره کوتاه دهد
«بدرود بغداد»، نخستین فیلم بلند سینمایی مهدی نادری محصول سال ۱۳۸۸ است که با پیشینه حضور پررنگ در عرصه فیلم‌های کوتاه و مستند، نخستین حضور خود را در سینمای بلند حرفه‌ای به گونه‌ای هوشمندانه ثبت کرده که این وجه در انتخاب قصّه و تمِ داستانی، خودنمایی می‌کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رویت یعنی چه؟
رویت یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز