کهن کار

لغت نامه دهخدا

کهن کار. [ ک ُ هََ / هَُ ] ( ص مرکب ) کهنه کار. باتجربه. که در کاری تجربه و سابقه ممتد دارد:
کهن کاران سخن پاکیزه گفتند
سخن بگذار، مروارید سفتند.نظامی.رجوع به کهنه کار شود.

فرهنگ فارسی

کهنه کار ٠ با تجربه ٠ که در کاری تجربه و سابق. ممتد دارد ٠

جمله سازی با کهن کار

در منابع کهن تاریخی از کارون با نام دجیل اهواز یاد شده‌است.
کهن دار دستور و فرزانه رای به هر کار یکتا دل و رهنمای
نخستین ستون‌های زن‌پیکر که در آسیای میانه به کار رفته‌است از شهر کهن پنجکنت در تاجیکستان امروزی به دست آمده‌است.
ای دل چو غم نوت دهد چرخ کهن چون کار ندیدگان مشو بی‌سر و بن
تازه شد داغ کهن بر دستم از بس سوده شد آستین بر آتش من کار دامن می‌کند