کن ترک
فرهنگ فارسی
جمله سازی با کن ترک
ترک جفا زیاده ز حد نقص دوستیست این عهد اگر شکسته نگردد نبسته به
زاهدان را ره نمود از مرگ و برگ اختیار خویش کرده ترک ترک
اگر خمش کنمی راز عشق فهم شدی وگرچه خلق همه هند و ترک و کردندی
گفتم بعقل دوش که ترک ادب بود کز وصل او بجویم درمان خویش را
وز بر آن نوبتی خیمهٔ ترکی که هست خونی خنجر گزار، صفدر آهن کمان