کر کشیدن

لغت نامه دهخدا

کر کشیدن. [ ک ُ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) یک کر آب را بر زمین نجس شده ریختن و تطهیر کردن آن را. شستن جایی با کرهای آب چون صحن مسجدی یا زمین زیارتگاهی. ( یادداشت مؤلف ). || با بول خود تر کردن جامه کسی را. بمزاح گویند: بچه، مرا کر کشید؛ یعنی جامه های مرا به شاش آلود. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

یک کر آب را بر زمین نجس شده ریختن و تطهیر کردن آن را. شستن جایی به کرها آی چون صحن مسجدی یا زمین زیارتگاهی

جمله سازی با کر کشیدن

تلخی از دریای بی گوهر کشیدن مشکل است دیده را هم غمزه اش با دل ربودی کاشکی
اگر از قیاس جان را جگر آهنین نبودی نتواندی کشیدن ستم دل چو سنگش
کشیدن این همه منت ز خار و خس بلبل سبب نظارهٔ گل بود آشیان باعث
یک نالهٔ سپندت از وهم می‌رهاند تا کی به رنگ مجمر دود از دهان‌ کشیدن
زلف تو چه امکان کشیدن که رقیبان سر در قدمت نیز کشیدن نگذارند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
افتراق یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
اصرار یعنی چه؟
اصرار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز