چراغ داشتن

لغت نامه دهخدا

چراغ داشتن. [ چ َ / چ ِ ت َ ] ( مص مرکب ) چراغ بکف داشتن. چراغ در دست داشتن. || چراغ گرفتن. چراغ پیش پای کسی داشتن. چراغ به راه کسی یا برای روشن داشتن پیش پای کسی بدست گرفتن:
ره نمودن بخیر ناکس را
پیش اعمی چراغ داشتن است.سعدی.شب ظلمت و بیابان بکجا توان رسیدن
مگر آنکه شمع رویت به رهم چراغ دارد.حافظ.

فرهنگ فارسی

چراغ بکف داشتن ٠چراغ پیش پای کسی داشتن ٠یا چراغ گرفتن.

جمله سازی با چراغ داشتن

يقين از راههاى گوناگون حاصل مى شود و يقينهاىحاصل از عوامل و اسباب مختلف يكسان نيست؛ مثلا يقينى كه براى فرعون و اطرافيان وىبا مشاهده معجزه عصاى موسى حاصل شد، يقينى نبود كه آنان را از ظلمتها به نور هدايتكند. وقتى عصاى موسى به اژدهايى دمان تبديل شد و سحر ساحران را به كام خودكشيد، حقانيت حضرت موسى (عليه السلام ) براى فرعون و فرعونيان آشكار شد، اماآنان با داشتن چنين يقينى آيات روشن و روشنگر حق را انكار كردند: وجحدوا بها واستيقنتها اءنفسهم ظلما و علوا فانظر كيف كان عاقبة المفسدين (890). همچنين يقينعلمى عالمان بى عمل،بى اثر است، اما نور يقينى كه با چراغ عبادت پديد آيد و برجان عابد پرتو افكند، كارساز است و عابد را نجات مى دهد.
ولى بخش دوم مربوط به تجاهل مى شود يعنى انسان با آگاهى و شناختكامل، منكر واقعيات مى گردد و يا آن را تكذيب مى كند چنانكه اغلب انسانها درطول تاريخ به آن گرفتار شده و با يقين كامل از حق، آن را تكذيب مى كردند بعنواننمونه بعد از رحلت پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) اكثر مسلمانان با داشتن يقينبه حقانيت خاندان عصمت و طهارت و چراغ فروزان آسمان ولايت و امامت، يعنى حضرتاميرالمؤ منين على بن ابيطالب صلوات الله عليه، آن را انكار نموده و بر خلاف يقينخودشان رفتار كردند با اينكه در كتابهاى مهم عامه، احاديث بسيارى در مورد امامت وجانشينى آن حضرت، از رسولخدا (صلى الله عليه و آله )نقل گرديده ولى در اثر سُلط هواهاى نفسانى مفاد رواياتى را كه خودشان نوشته اندمبنى براينكه حق با على (عليه السلام ) و على (عليه السلام ) با حق است و و.....قبول نكرده بلكه در مقام عمل منكر آن مى شوند، و كسانى كه اين حديث شريف و نظائر آنرا نقل كرده اند عبارتند: تاريخ بغداد 14/14، مستدرك حاكم 3/119 مجمع الزوائد7/235 كنزالعمال 6/157، صحيح ترمذى 2/298،ملل و نمل 1/103.