پرهیز شکستن

لغت نامه دهخدا

پرهیز شکستن. [ پ َ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) ترک پرهیز کردن. بترک پرهیز گفتن. قطع پرهیز. بریدن پرهیز بیمار را.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) ترک پرهیز کردن قطع پرهیز کردن. ۲- ( مصدر ) بریدن پرهیز بیمار را.

جمله سازی با پرهیز شکستن

بیماری غم او آن ناتوانی آرد کز ضعف کس نیارد پرهیز را شکستن