وقت بی وقت

فرهنگ معین

( ~ُ ~. ) [ ع - فا. ] (ق مر. ) ۱ - پیوسته، همیشه. ۲ - (عا. ) گاه و بی گاه.

فرهنگ فارسی

پیوسته همیشه.

ویکی واژه

پیوسته، همیشه.
گاه و بی گاه.

جمله سازی با وقت بی وقت

تنگدستی راست لازم گریه بی‌اختیار وقت بی‌برگی سرشک از تاک می‌آید برون
بی جهد رهانیدیم از رنج به هر وقت بی رنج رسانیدیم از بخت به هر کام
وقت بی برگی کرم با بینوایان خوشنماست در خزان از بلبلان ای باغبان غافل مباش
بخش درام بی‌بی‌سی این برنامه را برای ۲۶ سری از شبکه بی‌بی‌سی ۱ پخش کرد. کاهش تعداد بینندگان این سریال و کاهش معلومات عمومی نسبت به مسائل علمی موجود در فیلم باعث شد که جاناتان پاول مدیر وقت بی‌بی‌سی ۱ دستور تعلیق ساخت و پخش این سریال را بدهد. هیچ تصمیمی برای ساخت سری ۲۷ گرفته نشده بود اما بی‌بی‌سی مرتباً تکرار می‌کرد سری ۲۷ به زودی پخش می‌شود.
دستم رسید بر مه ازیرا که هیچ وقت بی من قدح به دست نگیرد همی امیر