هم قوه

لغت نامه دهخدا

هم قوه. [ هََ ق ُوْ وَ / وِ ] ( ص مرکب ) هم زور. برابر در نیرو. || برابر در استعداد و یادگیری: شاگردان کلاس، هم قوه نیستند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

هم زور برابر در نیرو

جمله سازی با هم قوه

او در ۱۵ فوریه ۱۹۷۳ در نیوکاسل زاده شد. مادر او هلن واینتر کارمند قوه قضاییه و پدرش استوارت واینتر فیزیک‌دان است.
رسیدگی به تصمیمات قضائی قوه قضائیه و صرفاً آیین‌نامه‌ها، بخشنامه‌ها و تصمیمات رئیس قوه قضائیه و مصوبات و تصمیمات شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبرگان، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای‌عالی امنیت ملی از شمول این ماده خارج است. البته قسمت مربوط به تصمیمات رئیس قوه قضائیه مورد نقد حقوقدانان است.
چهره های تحصیلکرده و صاحب منصب این شهر : از جمله حبیب امیدزاده، ( قوه قضاییه استان )طاهر عباسعلی (بانک استان)، بهمن کاظمی (شهرستان )، رجب پور، مرتضی ذوالفقاری (دیوان تهران)، نوریان(بانک استان).... هستند.
وی با هماهنگی ذوالقدر معاونت قوه قضاییه و بسط این روش به ندامتگاه‌های عمومی دیگر شهرها از جمله آبادان، اهواز، بوشهر، اوین، ندامتگاه زنان شهر ری و کلیه ندامتگاه‌های استان لرستان، تعدادی از مددجویان شرکت کننده در مسابقات را با اهداء مرخصی و عفو مشروط از زندان آزاد کرد.
انسان موجودى است كه خداى تبارك و تعالى او را خلق كرده است براى اينكه همه جهاتىكه در عالم هست، در انسان هست، منتها به طور قوه است، به طور استعداد است؛ و ايناستعدادها بايد فعليت پيدا بكند، تحقق پيدا بكند.))(2)
سوم آنكه حتى المقدور قبل از ورود به مجلس چراغ قوه، اشعار مختلف ودستمال اشك به همراه داشته باشيد. نكته ديگر كه در اين جا هست اين است كه اگر مىخواهيد از روى نوشته بخوانيد حتماً بايد روى آن به اندازه كافى كار كرده و تسلطكافى داشته باشيد. حتى اگر حفظ شويد و آن را براى احتياط برداريد، بسيار بهتراست. نه اينكه شعرى را بدون آمادگى قبلى از جيب مان در آوريم و شروع به خواندن آنكنيم.