هم شاگردی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جمله سازی با هم شاگردی
هوارانیم همنشین من چو خود من به شاگردی استاد عقل ایستادم
چنین می گفت شاگردی به مَکتَب که این مکتب چه تاریکست یارب
روزی شاگردی را گفت: چه بهتر بودی شاگرد گفت: ندانم گفت: جهان پر از مرد همه همچون بایزید.
روزی شاگردی با امام گفت: مردمان گویند ابوحنیفه شب نمیخسبد.
کسی که فخر به شاگردی بهار نمود شد اوستاد و برآمد به نردبان ادب
ز بس شاگردی عشقت به مکتبخانهها کردم به درس عشق چون مجنون به عصر خویش استادم