نیک دین

لغت نامه دهخدا

نیک دین. ( ص مرکب ) پاکدین. متدین به دین حق.

فرهنگ فارسی

پاکدین. متدین به دین حق.

جمله سازی با نیک دین

ما باید اینگونه بپنداریم که هنگامی که سیستان به کیش زرتشت گروید، افسانه‌های آن کم‌کم با روایت‌های اوستایی درهم آمیخت، که پیش از آن نیز خود این روایت‌های اوستایی، با افسانه‌های کیانی پیشا زرتشتی در هم آمیخته بودند. این دو سنت همیشه هم در همنوایی نیستند و آمیختگی آن‌ها در جای‌هایی کاستی‌هایی را درست کرده‌است. یک نمونه چشمگیر آن، شخصیت دوگانهٔ گشتاسپ است، که هم پاسبان کیش نیک زرتشت است (سنت اوستایی) هم یک شاه فریب‌کار است که پیمان خود را می‌شکند و فرزندش را در جنگ با پهلوان سیستان از دست می‌دهد (سنت سیستانی). نابهنجاری‌هایی در داستان‌های رستم که تا اندازه‌ای هم از هم گسسته هستند، همچون درازنای زندگی او و شاهی ناچیز او در توران، و بلاتکلیفی وضعیت گرشاسپ شماری دیگر از این دسته هستند. لشکرکشی اسفندیار به سیستان، همچون تبارداشتن رستم از ضحاک از راه رودابه را می‌توان از بازمانده‌های کشمکش آغازین میان سکاها و مردمانی که نمایندهٔ کیانیان هستند برشمرد. این را باید در نظر گرفت که آمیختن داستان‌های دینی زرتشتی با داستان‌های سکایی مدت‌ها پیش از فردوسی انجام شده‌است.
از دین شجر هجو وی اندر دل من رست زان نیک شجر بین که چنین نیک ثمر ماند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نمایان
نمایان
سلیقه
سلیقه
هنگام
هنگام
فال امروز
فال امروز