نغز دست

لغت نامه دهخدا

نغزدست.[ ن َ دَ ] ( ص مرکب ) که دست و پنجه ای هنرمند دارد.

فرهنگ فارسی

که دست و پنجه ای هنرمند دارد.

جمله سازی با نغز دست

دست بر دیوار بود آنگه ز بس نغزی که بود رفت نغزی مسخ گشت و روی در دیوار شد
طبع من از ریزش دست تو آرد شعر نغز زانکه «عمان » را ز باران است گوهر داشتن
بازم از این جایگاهِ نغز دل افروز تا به کجا دست روزگار براند
صفحه‌گرفتم به دست و خامئکی نغز گوش و دلم سوی او و دیده به دامن
انقلاب درونى توبه با چنين آدابى كامل مى شود و انسان بهكمال دوستى خدا و مرتبه بلند مرتبگان دست مى يابد. امام خمينى (ره ) در شرح اين سخننورانى، نكاتى نغز فرموده اند كه قسمتى از آن ذكر مى شود:
رباعيهاى نغز دارد. از وى پرسيدند: تصوف چيست ؟ گفت: ((تصوف آن است كه آنچه درسر دارى بنهى و آنچه در دست دارى بدهى و از آنچه بر تو آيد بجهى )). با ابوعلىسينا ملاقات داشته است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت