محمّد امين بجاى اينكه پس از در اختيار گرفتن ثروت خديجه به وسوسه هاى زودگذردچار شود جز در كار خير و كمك به بينوايان قدمى بر نمى داشت و بيشتر اوقات فراغترا به خارج مكه مى رفت و مدتها در دامنه كوهها و ميان غار مى نشست و در آثار صنع خدا وشگفتيهاى جهان خلقت به تفكر مى پرداخت و با خداى جهان به راز و نياز سرگرم مىشد. سالها بدين منوال گذشت، خديجه همسر عزيز و با وفايش نيز مى دانست كه هر وقتمحمّد (ص ) در خانه نيست، در (غار حرا) بسر مى برد. (غار حرا) درشمال مكه در بالاى كوهى قرار دارد كه هم اكنون نيز مشتاقان بدان جا مى روند و خاكش راتوتياى چشم مى كنند. اين نقطه دور از غوغاى شهر و بت پرستى و آلودگيها، جايى استكه شاهد راز و نيازهاى محمّد (ص ) بوده است بخصوص در ماه رمضان كه تمام ماه را محمّد(ص ) در آنجا بسر مى برد. اين تخته سنگهاى سياه و اين غار، شاهدنزول (وحى ) و تابندگى انوار الهى بر قلب پاك (عزيز قريش ) بوده است.اين همان كوه (جبل النور) است كه هنوز هم نور افشانى مى كند.
اگر فرد عالم و فاضلى به جلسه درس روى آورد، و استاد هم همزمان با ورود او،سرگرم شروع به تدريس مساءله اى باشد، (بايد براىتجليل از وى ) از ادامه بحث در آن مساءله خوددارى كرده و درنگ نمايد. اگر ورود اينشخص تازه وارد، همزمان با ادامه بحث در آن مساءله، اتفاق افتد (يعنى آن عالم و ياشخص غريب در اثناء بحث از مساءله اى، وارد جلسه شود) بايد معلم، مساءله بازگوشده و يا مقصود و خلاصه و فشرده اى از آنرا براى تازه وارد تكرار و اعاده كند. و اگرهمزمان با تتمه و پايان گرفتن درس، وارد مجلس بحث و مذاكره گردد، و نيز هنوز جماعتحاضران، از جاى برنخاسته و متفرق نشدند، بايد تتمه گفتگوى خود را رها كرده، واردبحث ديگرى گردد، و موضوع بحث را تغيير دهد تا آنگاه كه اين عالم و دانشمند تازهوارد، جلوس كند. پس از آنكه نشست، مطالب گفته شده را اعاده كند و يا تتمه بحث ومذاكره خود را تكميل نمايد.