نازک طینت

لغت نامه دهخدا

نازک طینت. [ زُ ن َ ] ( ص مرکب ) نازک طبع. نازک طبیعت. حساس. نازپرورده:
مغیلان پای نازک طینتان را در حنا دارد
چه غم دارد ز خارآن کس که آتش زیر پا دارد.طالب ( از آنندراج ).

جمله سازی با نازک طینت

مغیلان پای نازک طینتان را در حنا دارد چه غم دارد زخار آن کس که آتش زیر پا دارد؟
به آفت سخت نزدیکند نازک طینتان بیدل بود با سنگ و آتش الفت دیرینهٔ مینا