نا پراکنده

لغت نامه دهخدا

ناپراکنده. [ پ َ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مجتمع. غیرمنتشر. نامتفرق. مقابل پراکنده.

فرهنگ فارسی

مجتمع غیر منتشر.

جمله سازی با نا پراکنده

چون دفتر گل باد پراکنده به هر باد هر دل که در او از طرفی نیست هوایی
همچنین ایل روزافزون ریشه در شهرستان پیرانشهر از مناطق کُردنشین استان آذربایجان غربی دارد که افراد این ایل هم‌اکنون به‌طور پراکنده در شهرستان بابل زندگی می‌کنند.
که تفسیر ساده‌ای از احتمال پیدا کردن ذرات پراکنده شده در یک زاویه فضایی را می‌دهد.
سخن بادست ای بنده کند دل را پراکنده ولیکن اوش فرماید که گرد آور پریشان را
صائب آنان که گزیدند به غمها غم عشق دست بر سینه غمهای پراکنده زدند
به غیراز این، کشت میوه به صورت پراکنده در ریفیلکه و در جزایر داخلی بوکنافیورد انجام می‌گیرد. همچنین استان روگالاند دارای تعدادی مزرعه پرورش و تولید خز، به صورت عمده، از جنس مینک است.